۱۳۹۲ تیر ۲۳, یکشنبه

در شب نقره ای خانه من




تا که رویای تو را
میکشم در آغوش
میشود پنجره هایم گلپوش

در و دیوار اتاقم از شوق
عطر لبخند تو را میگیرد
میکند ماه سر بام سفالینم ذوق

برتر از بود و نبودی به دلم
تا که نامت به لبم می آید
میشوم شاعر من
واژه ها روی لبم می رقصند
موج دریاها هم
میشود پُر همه جا
نغمه و ساز و سرود
می پرد از سر بامم ناگاه
گله ابر کبود


با تو با تو با تو
در شب نقره ای خانه من
بشکفد شورانگیز
شاخه یاس کهن
در افقهای نگاهم در باد
خوشه ی یاد تو آفاقم را
بکند راز آمیز

با تو من گشته جهانم همه پُر از گل سرخ
ماه می بارد بر برکه تنهایی من
در دل جنگل خورشید در آیینه صبح
حس کنم گاه کبوتر شده ام

تا که رویای تو را
در بغل میگیرم
من جهانم همه سو رنگ سحر میگردد
آسمانها آبی
همه شب مهتابی
عشق بال و پر من میگردد